۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

حکایت شاعر در مهمانی


شاعري را به مجلسي دعوت كردند و خواستند كه به ساحت اديبانه اش احترامي بگذارند.
لذا بزرگ مجلس از او خواست شعري را در جمع بخواند كه جمع را فيض ببخشد.
شاعر گفت : جديد باشد يا قديم ؟
گفتند از شعرهاي جديد
استاد. گفت : شعر نو باشد يا قافيه دار ؟
گفتند: قافيه دار.
پرسيد : غزل باشد يا مثنوي ؟
گفتند غزل.
پرسيد : عارفانه باشد يا معمولي ؟
گفتند : براي امروز كافيست !

هیچ نظری موجود نیست: