۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

ابو‌علی‌سینا و مرد کناس


دانشمند بزرگ و فیلسوف نامدار ، ابو‌علی‌سینا ، در هنگامی كه به وزارت رسیده‌ بود ، روزی با دبدبه و با جلال و هیمنه صدر اعظمی عبور می‌كرد، اتفاقاً از كنار مستراحی گذشت كه یك كناس مشغول تخلیه ی آن بود. ابوعلی سینا دید كه گویا كناس شعری را زیر لب زمزمه می‌كند ، خوب گوش فرا داد، شنید كه می‌گوید:

گرامی داشتم ای نفس از آنت
که آسان بگذرد بر دل جهانت

یعنی به خودش خطاب می‌كند و می‌گوید ، ای نفس ! من با کار کردن و تحمل سختی‏ها موجب شدم که تو گرامی و عزیز باشی و امور جهان بر تو سهل و آسان بگذرد
بوعلی خنده ‌اش گرفت از اینكه آن مرد ، پست‌ترین كارها را كه كناسی است دارد انجام می‌دهد وتازه منت هم سر نفس خودش می‌گذارد .
بوعلی سینا خنده‏ای کرد و پس از احضار کناس به او گفت:
الحق و الانصاف که تو با این کار، موجب عزت و تکریم نفس خود شده‏ای ! قدر جاهش اين است كه در قعر چاه به ذلّت كنّاسي دچارش كرده و عزّ و شأنش اين است كه بدين خفت و خواري گرفتارش ساخته ای. عمر نفيس را در اين امر خسيس تباه مي كنی و اين كار زشت را افتخار نفس مي شماری .
کناس گفت :
نان از دسترنج‏ خود خوردن بهتر است تا تن به ذلت‏سپردن و زیر بار هرکس و ناکس رفتن .

این سخن کناس آن چنان بر روح و جان بوعلی تاثیر گذاشت که بلافاصله صدارت را کنار گذاشت و تا آخر عمر از سلطه ی سلاطین می گریخت

هیچ نظری موجود نیست: