۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

حکایت میش ها و بز ها


آورده اند که در دهی میشی قصد پریدن از جوی آبی کرد جستی زد و از جوی پرید بر اثر شتابی که داشت دمبه اش بالا رفت و نشیمنش آشکار شد بزهایی که آنجا بودند شروع به هلهله و سرور کردند و فریاد براوردند که دیدیم آنچه که سالها نمی دیدیم!!!
میش اندکی تامل کرد و گفت من هزاران باردیده ام از شما آنچه که شما یکبار دیدیداز من .

هیچ نظری موجود نیست: