بزن بزن
۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه
حکایت : جدال با شیر
کسی به جنگ شیر میرفت نعره می زد و بادی رها میکرد گفتند نعره چرا می زنی گفت تا شیر بترسد گفتند پس باد چرا رها می کنی گفت من نیز می ترسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر