میگویند روزی ملانصرالدین به همسرش گفت:
برایم شیرینی درست كن كه تعریف آن را فراوان از ثروتمندان شنیدهام.
همسرش میگوید آرد گندم نداریم. ملا میگوید آرد جو استفاده كن.
همسرش میگوید شیر هم نداریم. ملا جواب میدهد: به جایش آب بریز.
همسر ملا میگوید: شكر هم نداریم. ملا پاسخ میدهد: شكر نمیخواهد.
همسر ملا دست به كار میشود و با آرد جو و آب به اصطلاح شیرینی میپزد.
ملا بعد از خوردن، قیافهاش درهم میرود و میگوید:
چه ذائقه بدی دارند این ثروتمندها
برایم شیرینی درست كن كه تعریف آن را فراوان از ثروتمندان شنیدهام.
همسرش میگوید آرد گندم نداریم. ملا میگوید آرد جو استفاده كن.
همسرش میگوید شیر هم نداریم. ملا جواب میدهد: به جایش آب بریز.
همسر ملا میگوید: شكر هم نداریم. ملا پاسخ میدهد: شكر نمیخواهد.
همسر ملا دست به كار میشود و با آرد جو و آب به اصطلاح شیرینی میپزد.
ملا بعد از خوردن، قیافهاش درهم میرود و میگوید:
چه ذائقه بدی دارند این ثروتمندها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر