۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

دست تقدیر

این اواخر دردهای پی در پی امانش رابریده بود.باورش نمی شد که قلبی به بدنش پیوند شده باشد.
تو رو خدا بگید کی قلب عزیزش رو به من هدیه کرده؟
نامزدش امیر در حالی که دست او را در دست داشت گفت :
جوانی که بر اثر تصادف دچار مرگ مغزی شده بود.
بعد عکسی را ازجیبش بیرون آورد.عکس محمد بود ،خواستگار قبلی اش.همان که برای خوشبختی او حاضر بودبا ماشین قراضه اش صبح تا شب مسافرکشی کند و حالا با همان ماشین تصادف کرده بود.
دستش را روی قلبش گذاشت.خیلی تند می تپید.گریه امانش نداد .

هیچ نظری موجود نیست: