بزن بزن
۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه
حکایت قلم و کلنگ
قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که حضور داشت گفت: «جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.» قاضی گفت: «مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟» گفت: «هر چه هست باشد، تو خانه مرا با این ویران کردی.»
لطایف سخن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر